سرماخوردگی شدید
پسرم چند روزه که شدید درگیر شما و بیماریت هستیم...
همونطور که گفتم شمال که بودیم شما سرما خوردی و بردیمت دکتر که بسیار بی سواد بود این مطلب رو از لحظه دیدارش و معاینه کردنش میشد فهمید ، اما همه گفتن دیگه از تو که بیشتر میفهمه دارو رو بده بخوره...
آقایی که شما باشید سفکسیم تجویز شده به شما رو دادیم خوردی غافل از اینکه شما فقط آبریزش بینی داشتی...
با تموم شدن سفکسیم ترشحات بینیت بهتر نشد که هیچ به سمت چرکی شدن رفت و سینه ات شروع کرد به خس خس اما هنوز تنها علامتت همین بود...
چهار شنبه به دلیل اینکه مطب دکتر خودت خیلی بد مسیره بردمت یه دکتر خوب دیگه که بسیار شلوغه و خیلی ها ازش تعریف میکنن و به خیلی کوچولوها کمک کرده و راضین ،البته قبلا برده بودمت و به نظرم خیلی چنگی به دل نمیزد....
بعد از کلی معطلی ویزیت شدی و برات زیتروماکس و... تجویز کردن و اومدیم خونه...
بعد از گرفتن یکی دو دوز از دارو تب شدید و مقاوم به استامینوفن کردی،و طبق معمول خوردیم به پنجشنبه جمعه...
جمعه صبح خودمم رو جمع و جور کردم و به دکترخودت زنگ زدم ،گفت امشب رو هم صبرکن و دارو رو ادامه بده شاید بهتر شد تبش رو هم با بروفن کنترل کن،
شب بسیار سختی بود که گذشت و تو بدتر شدی صبح دوباره به موبایل دکترت زنگ زدم گفت بیمارستان علی اصغر کلاس دارم تا ظهر بیارش...
بابا هم که سر کار بود و از هشتگرد تا بخواد بیاد تهران دکتر رفته ...
دایی مجید مهربون اومد ما رو برد بیمارستان اونجا دکتر در حضور دانشجوهاش اعلام کرد بیماری شما نتیجه آنتی بیوتیک زود هنگامه...
ازت آزمایش خون گرفتن و از ریه کوچولوتم عکس گرفتن و دکتر توصیه های لازم رو کرد که اگر خدای ناکرده تو آزمایشت چیز مهمی دیده شد بستری بشی و رفت و ما موندیم تا جواب آزمایش بیاد .
بابا هم خودشو رسوند و خدا رو شکر آزمایش و عکست خیلی ناجور نبود،رزیدنت دکتر باهاشون تلفنی صحبت کرد و نسخه ای که دکتر گفته بود رو نوشت ،اما من و بابا ترجیح دادیم بازم دکتر شما رو تو مطب ببینه
اینقدر تو خیابون معطل شدیم تا رفت مطب و دوباره با دقت ویزیتت کرد،متاسفانه دارویی که برات تجویز کرد کلیندومایسین بود که مدتهاست به دلیل تحریم وارد نمیشه پس پیشنهاد دوم و سوم داد:
اولی( sefaklor (ceclor و در صورت نایاب بودن فاراموکس 400 یعنی های دوز
تقریبا تمام تهران رو بدنبال سفاکولر باباجونت گشت و پیدا نشد پس فاراموکس رو گرفت داد به من تا برات شروع کنم و خودش دوباره آواره سفاکلور تو تهران شد...
پسرم بابات داروت رو ساعت 4 صبح تو داروخانه 29 فروردین میدون حر پیدا کرد،اما من فاراموکس رو برات شروع کرده بودم ...
آخرین استامینوفن رو ساعت 2 بعد از نیمه شب بهت دادم و خدا رو شکر دیگه تبت قطع شد ،فرداش با دکترت تماس گرفتم گفت همین رو ادامه بده و سفاکلر رو برای روز مبادا ذخیره کن...
ای برباعث و بانیش ....
الان که دارم این مطلب رو مینویسم حالت خیلی بهتره و هنوز خوابی و نوبت داروت داره میگذره...
جا داره اینجا از همه دکترهای خوب تشکر کنم مخصوصا دکتر ناطقیان که هر وقت تو مشکل داشتی با یک نسخه حلش کرده....
اینم برای دکتر شمالیه