ایستادن
آریا جان شما ده ماهه که شدی تونستی بدون کمک بایستی..
یکی از شب های گرم و طاقت فرسای تابستون داشتیم شام میخوردیم که دیدیم شما یهو خیلی بی مقدمه پاشدی سیخ وایسادی...
شدیدا مورد تشویق من و بابا جون و آوا قرار گرفتی ...
به صورتی که خاله سعیده همسایه واحد کناری که خیلی هم مهربونه و شما رو دوست داره صبح تلفنی ازم پرسید آریا وایمیسته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و من شرمنده فرهنگ آپارتمان نشینی شدم....
اینقدر این جور مواقع برات دست زدیم وماشالله گفتیم، که فکر می کنی که ایستادن باید توام با دست زدن هم باشه. خودت از اینکاری که میکنی حسابی ذوق داری و همینکه سر پا میشی دور و اطراف و ما رو میپایی که حواسمون باشه و تشویقت کنیم ،گاهی هم خودت با ما دست میزنی و خودت رو تحویل میگیری...
قربون پاهای کوچولو تپلت بشه مامانیییییییی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی